سلام سلام 

تصمیم گرفتم وبلاگ نویس خوبی باشم و زود به زود بیام اینجا. هفته پیش سه شنبه شب بود که بالاخره کلید واحد جدید رو تحویل گرفتیم یه سر همون موقع رفتم دیدم که تمیزکاری اساسی نیاز داشت نمیدونم واقعا تو ده ماه که ساکن بودن چه بر سر خونه آوردن خونه ما که الان دوسال ساکنش بودیم خیلی تر و تمیزتر از اونجاست بعد این واحد جدید کلا ده ماه بیشتر ساکن نداشته ولی همه دیوارها لک داشت. چهارشنبه عصر رفتیم خودمون یه بخش های رو تمیز کردیم پنج شنبه صبح من جلسه داشتم و بعد از ظهر هم نتونستیم کارگر هماهنگ کنیم و بنابراین خودمون باز ادامه دادیم و یه سری وسیله ها رو بردیم تا شب ساعت نه اینا که دیگه تعطیل کردیم کار رو و شام هم از بیرون گرفتیم بعد یکی از دوستامون میخواست یه چیزی رو برامون بیار که تو اسباب کشی استفاده کنیم ازش اونا اومدن و وسط همون خونه آشفته یه ساعتی گپ زدیم باهاشون. جمعه صبح زود بیدار شدیم صبحونه خوردیم کارگر هم با نیم ساعت تاخیر رسید بدون وخبر دادن و بدون عذرخواهی البته. من بیشتر خونه قبلی در حال آشپزی بودم برای ناهار وسطهاش فرصت داشتم میرفتم بعد یه سری وسیله می‌بردم میچیدم باز بر می‌گشتم ناهار خوردیم بعدش هم همچنان کار کرذ کارگر تا ساعت 8 که رفت و اینقدر آروم کار میکرد که یه سری از کارها موند باز برای خودمون. یعنی تو سه چهار ساعت اول من رفتیم دیدم فقط یه اتاق رو تمیز کرده دود از کله ام داشت بلند میشد. دارم فکر میکنم از این به بعد از این اپ ها نیرو نگیرم چون انگار رفتن با یه سری شرکتها قرارداد بستن بعد اونا هم چند تا نیرو دارن که حالا به هر دلیلی قوانین خود اپ اجازه نمیده جز متخصص ها قرارشون بده حالا من هی سعی میکردم بر اساس چهره طرف که کاملا مشخص بود قضاوت نکنم ولی خوب واقعا خوب کار نکرد و عملا زمانمون گرفته شد حالا هی میگفتم اکی همین که با این وضعیت داره تلاش می‌کنه طرف بزار دیگه سخت نگیریم و اینا تو جامعه مجبور نشن به راههای دیگه کسب درآمد فکر کنند ولی خوب بعدش میگفتم در مقابل این زمان و هزینه ما داره هدر می‌ره خلاصه که درگیر بودم ولی دیگه کلا بیخیالش شدیم و کاری که قبلا تو نصف این زمان انجام میشد رو دقیقا دو برابر زمان گذاشت ما هم دو برابر مبلغ دادیم و رفت و الان هی هر گوشه رو میبینم که باید دوباره خودم وقت بزارم ولی الان چون دیگه نمی‌رسیم فعلا وسیله ها رو بردیم تا بعد خرد خرد خودم انجام بدم. 

الان وضعیت اینطوریه که نصف وسیله ها تو یه واحد نصف تو یه واحد دیگه هر چی خرده ریز بوده بردیم ولی وسیله های بزرگ مونده و هی بین واحد ها رفت و آمد داریم یهو یادمون میاد یه چیزی لازم داریم ولی اونجایی که هستیم نیست اون وسیله. شبها اینقدر خسته ایم و گشنه که دلم یهو هوس چند تا غذا با هم می‌کنه اصلا هم نمیتونم گشنه بخوابم یه شب‌هایی خودم رو‌ کشون  کشون  میبرم آشپزخونه و با هر خستگی یه چیزی  آماده می کنم یه وقتهایی هم که از بیرون میگیریم. 

شرکت که هستم به شدت خسته ام این روزها تمرکزم پایین ولی سعی میکنم به هر سختی کارها رو جلو ببرم و عصر پرواز کنم به سمت خونه که بتونم سریعتر کارها رو انجام بدم. 

دارم تصور میکنم یه عصر پاییزی تو خونه جدید که همه جا مرتب بعد من دارم تو آشپزخونه کتلت سرخ میکنم و بوی مست کننده اش پیچیده تو خونه سبزی خوردن رو آماده کردم آلنی در رو باز می‌کنه میاد و شب زیبای پاییزی مون رو سپری میکنیم با این انگیزه تند تند کارها رو انجام میدم که زودتر به اون موقع برسیم. 

از عملکردم تا اینجای سال ۹۸ اصلا راضی نیستم امیدوارم نیمه دوم رو بتونم بهتر و مفیدتر سپری کنم. 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

قرآن آسانسور لوکس Jabari فرش ماشینی کاشان قبله عشق | امام حسین و نهضت عاشورا پارچه نویسی بنر نویسی حجاج و کربلا و خوش آمدگویی و تبریک قیمت javaherbazar Jonathan مهندسی رآکتورهای هسته ای