خب این چند وقت برای مهمونی تولد و هماهنگی ها واقعا درگیر بودم و دو روز مونده هم یهو سرماخوردگی شدید در حدی که رفتم کلی سرم و آمپول نوش جان کردم ولی باز خوب نشدم روز تولد اینقدر سرم شلوغ بود دیگه مریضی یادم نبود از صبح فقط داشتم کار میکردم. امروز که روز بعد تولد کل بدنم گرفته و گلو دردم هم بدتر شده صدام رو هم که نگم در حد چی شده

عرضم خدمتتون که امسال تصمیم گرفته بودم آلنی رو سورپرایز کنم واسه تولدش ولی مونده بودم چکار کنم مهمونا رو دعوت کنم رستوران با یه کیک یا اینکه تو خونه تولد بگیرم. اولین کاری که کردم این بود که به دوستامون گفتم که جمعه عصرشون رو خالی بزارن چون تولد آلنی فردا یعنی یکشنبه است و میشد وسط هفته. مهمونی. خب چون تعطیلی بود و گفتم قطعا نمیشه تو خونه غذا پخت گفتم میریم رستوران بعد از شام برای کیک و پذیرایی میایم خونه آلنی دوشنبه خبر داد که به خاطر تحویل پروژه شون آخر این هفته رو باید بره سر کار. تصمیم گرفتم منم برنامه رو عوض کنم. همه کارها تو همون روز تصمیم گرفتم. اولش برای تم تصمیم گرفتم تم کاکتوس اصلا هم بیشتر علاقه خودم نبود سریع سفارش دادم و قرار شد چهار شنبه ارسال بشه محل کارم. فرداش کیک رو سفارش دادم یه کیک کاکتوسی ولی چون تعداد مهمونامون کم بود و برای سفارش زیر سه کیلو قبول نمیکردن نمیدونستم چکار کنم در نهایت دل رو زدم به دریا و همون سه کیلو رو سفارش دادم بعد کادو هاش رو هم که از قبل گرفته بودم و اون روزها من همش جلوس در شرکت در حال تحویل گرفتن بسته ها بودم  هر چیز مربوط به تم رو هم از یه جا سفارش داده بودم دیگه. خودم دیگه روم نمیشد. حالا نگم یه سری از بسته ها رو هم همسایه ها و  همکارها تحویل گرفته بودن خودم نبودم. 

سه شنبه عصر هم یه تولد دیگه دعوت بودیم و اونجا من حس کردم گلوم یه خرده میسوزه. اومدیم خونه حالم هی بدتر شد و دیگه چهارشنبه صبح که بیدار شدم حالم بد بود شرکت نرفتم و رفتم دکتر کلی سرم و آمپول و قرص داد. آلنی که سرکار بود منم سعی کردم یه سری کارها رو انجام بدم. بسته تم تولد هم رسیده بود شرکت به همکارم گفتم تحویل گرفت یه هزینه اسنپ باکس هم دادم که بگیره از اونجا بیاره خونه واسم گوشت پختم برای قورمه سبزی خونه رو یه خرده جمع و جور کردم ولی خب خیلی نمی‌تونستم کار کنم بیشتر در حال استراحت بودم. پنج شنبه باز آلنی سرکار بود صبح باید میرفتم خرید و کار بانکی داشتم. یه دور تا بانک رفتم دیدم گوشیم رو جا گذاشتم شماره شبا رو هم حفظ نبودم و خلاصه برگشتم. بعدش دوباره رفتم بانک کارم که تموم شد رفتم خرید به خاطر قرص ها منگ بودم و به سختی خریدها رو انجام دادم. بعدش اومدم خونه اول سریع کشک بادمجون پختم. بعدش مواد سالاد الویه رو آماده کردم. شام پختم سوپ ترخینه که سرماخوردگیم بهتر بشه. یه مرحله از دسر رو درست کردم و کار سخت این بود که کل خریدها و متعلقات مربوط به تولد رو باید یه جایی قایم میکردم که آلنی نبینه حالا فکر کنید این همه غذا رو تو یخچال بشه قایم کرد خلاصه که کلی برای همین زمان گذاشتم. آلنی دیر اومد ولی باز هنوز کلی کار از تمیزکاری خونه مونده بود امیدوار بودم که شب با هم بتونیم انجام بدیم که چون خسته بود دیگه گفتم ولش کن خودم یه خرده مرتب کردم بعدش هم از خستگی بیهوش شدم. جمعه صبح زود بیدار شدم یه خرده خونه رو مرتب کردم. آلنی بیدار شد صبحونه خوردیم و اون رفت و منم دیگه افتادم روی دور تند. خونه رو جمع کردم مبلها رو جابجا کردم یه سری کارهای دیزاین انجام دادم. جارو و گردگیری.  غذاها رو هم میپختم این وسط دسر هم که مرحله به مرحله جلو می‌رفت. کادوهای خودم رو بسته بندی کرده بودم ‌‌‌‌‌‌‌و لی چهارشنبه مامانم هم گفته بود از طرفشون یه چیزی بگیرم که اونم پنج شنبه سفارش داده بودم قرار بود جمعه ساعت سه اینا برسه دستم حالا تولد کی بود ساعت چهار  قرار بود دوستامون بیان آلنی هم که پنج اینا. 

جمعه فقط در حال بدو بدو بودم خونه که تمیز شد خیالم راحت شد رفتم سریع خرید میوه چون روز قبل می‌گرفتم آلنی حتما متوجه میشد دیگه. برگشتم سریع میوه ها رو شستم . بعد رفتم دوش گرفتم و حموم رو هم شستم اومدم دیگه مشغول غذاها شدم. اول ساندویچ های الویه رو آماده کردم با کاهو فرانسوی سبز و بنفش خیلی قشنگ دیده میشد. بعد از این تست کوچک ها گرفته بودم وسطش کالباس و پنیر گذاشتم چند لایه پنیر و کالباس گذاشتم که خیلی نون نباشه روش هم باز پنیر چدار و یه گوجه با خلال دندون گذاشتم قشنگ شده بود. میوه ها رو چیدم و هی ظرف میشستم و ظرف میشستم تازه اونایی که میشد رو میزاشتم تو ماشین دو بار هم از صبح روشنش کرده بودم ولی باز تموم نمیشد. به آلنی زنگ زدم ببینم کی میاد گفت کارم طول می‌کشه گفتم اصرار کنم زود بیا تابلو میشه دیگه چیزی نگفتم.  دیگه به دوستامون هم گفتم یه خرده دیرتر بیان که معطل نشن. ولی من باز همش در حال بدو بدو بودم نوشیدنی رو آماده کردم و فینگرها رو چیدم سلفون کشیدم گذاشتم تو یخچال ساعت سه و ربع دیجی کالا سفارشم رو آورده بود رفتم پایین دیدم کیک هم همون موقع رسبد دیگه تحویل گرفتم اومدم بالا و کلی باز وقت گرفت بتونم کیک رو بزارم تو یخچال چون کلا پر بود و جا نداشت. لباسهای خودم و آلنی رو آماده گذاشتم رو تخت بعدش باز یه خرده کارهای جینگولکی دیزاین کردم. دیگه تا آرایش کردم و لباس پوشیدم مهمونها هم رسیدن دیگه یه میز بزرگ باید جابجا میشد که مناظر بودم دوستامون بیان کمکم سریع جابجا کردیم و بالاخره دیزاین هم جالب شد خیلی از تم و تزیینات خوششون اومده بود. همه که اومدن یه بار دیگه به آلنی زنگ زدم باز گفت دیر میام منم مشغول شام و پذیرایی شدم دوستان هم داشتن بادکنک باد میکردن ساعت هفت و نیم آلنی زنگ زد که پشت درم در و باز کن دیگه سرعت جت گرفتیم به آلنی هم گفتم بره انباری یه کاری بکنه که یه خرده زمان داشته باشیم. دیگه رسید و کلی سورپرایز شد تی شرت با طرح کاکتوس هم سفارش داده بودم دیگه سریع لباسهای رو عوض کرد اومد و کلی عکس گرفتیم و شادی کردیم غذا خوردیم و کیک بریدیم کیکش هم خیلی خوب بود. شام هم که دیروقت خوردیم و دیگه دوستامون رفتن. آلنی که خیلی از همه چیز راضی بود و برق تو چشماش خستگی رو از تنم بیرون برد ولی باز صبحش برگشته بود خلاصه اینکه پروژه تولد به خوبی و خوشی انجام شد

خوشحالم که تونستم آلنی رو سورپرایز کنم کاری که چند سالی بود هر سری نشده بود و برنامه رو عوض کرده بودم. دوستامون هم خیلی بهشون خوش گذشته و کلی بعدش تشکر کردن کلی هم عکسهای خوب داریم مخصوصا بچه های دوستامون  خیلی عکسهاشون رو دوست دارم کلی خوشحال بودن و یکیشون که بزرگتر بود وسط هی قر ریز میومد 

حالا از الان دارم برای تولد خودم نقشه میکشم جدیدا به این نتیجه رسیدم اینقدر که خودم برای سورپرایز کردن بقیه هیجان دارم و برای خودم هم برنامه ریزی میکنم کسی نمیتونه سورپرایزم کنه الان هی دارم به آلنی آپشن میدم. تازه نگم که کادوی تولدی که برای آلتی گرفتم اون می‌خواسته برای من بگیره کلا هیچی براش نذاشتم بمونه حالا قرار شد اگه اون موقع کنار خانواده بودیم به خاطر مراسمات داداشی آهان نگفته بودم که کم کم دارم رسماا خ.ش میشم خ.ش ۲ میشم بله خلاصه اگه اون بازه بود مراسم و اونجا باشیم یه تولد خانوادگی قرار شده بگیریم


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

پوشاک انواع زونکن ماس مالی زاسیون جهان رایانه Kelly کلمه الله هی العلیا دانلود سریال کره ای تاپ ویزا رپورتاژ آگهي تبریز دکل (دیده نگار سیستم)